کتاب آموختن پرواز

کتاب آموختن پرواز

 کتاب آموختن پرواز : یادگیرى مدیریت دانش کاربردى از سازمان‌هاى پیشرو و یادگیرنده

 Learning to Fly: Practical knowledge management from some of the world’s leading learning organizations

 


✍️ خلاصه کتاب آموختن پرواز:

جوامع علمى و تجارى هر دو بر این باورند که سازمان‌ها با قدرت دانش مى‌توانند برترى‌هاى بلندمدت خود را در عرصه‌هاى رقابتى حفظ کنند و دانشمندان در تحقیقات خود دریافته‌اند که مدیریت دانش برخلاف مدیریت‌هاى دیگر زودگذر نیست، بلکه اثرات ماندگارى دارد. شرایط و فضاى رقابتى سازمان‌ها بیش ازپیش پیچیده و به سرعت درحال تغییر است؛ به گونه‌اى که سرعت تغییر در بیشتر سازمان‌ها به مراتب بیشتر از سرعت توان پاسخ‌گویى و تطبیق آن‌هاست. تغییرات مستمر دانش نیز وضعیت عدم تعادل جدیدى را براى سازمان‌ها به وجود آورده است. در این میان تنها سازمان‌هایى مى‌توانند به حیات خود ادامه دهند که قادر باشند مزیت رقابتى خود را حفظ کنند. به نظر اندیشمندان این عرصه حفظ مزیت رقابتى و بقاى سازمان به کمک مدیریت دانش امکان پذیر است.

جوامع علمى و تجارى هر دو بر این باورند که سازمان‌ها با قدرت دانش مى‌توانند برترى‌هاى بلندمدت خود را در عرصه‌هاى رقابتى حفظ کنند

✍️ چرا کتاب آموختن پرواز را پیشنهاد می‌کنیم؟

در این کتاب کریس کالیسون و جف پارسل، تجربه هاى خود را در گسترة وسیعى از سازمان هاى پیشرو و یادگیرنده در مدیریت دانش به اشتراك گذاشته اند. این کتاب تمرینى کاربردى و عمل‌گرایانه همراه با رهنمودها و اشاراتى است که به مدیران کمک مى کند تا مدیریت دانش را در کوتاه ترین زمان به اجرا درآوردند.

کتاب یادگیرى پرواز ، مرجعى مناسب از تجربه‌هاى مدیران دانش سازمان‌هاى مختلف و در عرصه‌هاى مختلف است و راه حل عملى به کاربستن مدیریت دانش براى رسیدن به موفقیت‌هاى سریع و ملموس را نشان مى دهد. این کتاب راهنمایى اندیشمندانه و قابل اجرا براى مدیریت دانش تدارك دیده است.

 

✍️ نویسنده‌‌ کتاب آموختن پرواز کیست؟

این کتاب توسط کریس کالیسون و جف پارسل نگاشته شده و انتشارات Capstone در لندن در سال 2004 و در 332 صفحه به چاپ رسانده است. کتاب حاضر را حمیدرضا مهربد، افسانه شیخ محمدى، امید اصغرزاده و مریم اصغرزاده ترجمه کرده اند.

✍️ خرید کتاب آموختن پرواز

انتشارات فرهنگ رسا این کتاب را در 289 صفحه در قطع وزیرى در سال 1394 منتشر کرده است.

 

پارادایم

پارادایم – هفت عادت مردمان مؤثر- قسمت سوم

این پادکست قسمت سوم از سری پادکستهای “هفت عادت مردمان مؤثر” (Seven Habits of Highly Effective People) با بیان دکتر علی واحدی دیز هست که به اصل بنیادین دوم “پارادایم و تأثیر آن بر زندگی‌مان” می‌پردازد. 

کار کردن روی منش به معنای همسو سازی پارادایم‌های شخصی با اصول جهانی است. پارادایم عینکی است که بوسیله آن دنیا را تماشا می‌کنیم. پارادایم، چارچوب فکری و ذهنی هر فرد است که از طریق آن واقعیت‌های محیط پیرامون را تحلیل و توصیف می‌کند. پارادایم شامل اصول بنیادین هر فرد است که منش و سیرت فرد را می‌سازد. عادت‌هایی که در ذهن ما شکل گرفته و رفتارهای‌مان از آن نشأت می‌گیرد، مستقیما تحت تاثیر پارادایمی است که در ذهن‌مان نقش بسته است. منشأ کلیدی و سرچشمه بسیاری از مشکلات و همچنین تحولات ما بر طرز فکر و نقشه ذهنی ما یعنی پارادایم مرتبط است!

چقدر زیبا میگه حضرت مولانا:

پیش چشمت داشتی شیشه‌‌ی کبود       ز آن سبب عالم کبودت می‌‌نمود

گر نه کوری این کبودی دان ز خویش         خویش را بد گو، مگو کس را تو بیش‌‌

انواع ذخیره‌ ها در مدیریت پروژه

انواع ذخیره‌ ها در مدیریت پروژه

ذخیره‌ها از جمله موضوعاتی هستند که دربسیاری از پروژه‌های ما مغفول واقع شده و به همین دلیل هم جایگزین بد آن پدینگ یعنی “دست بالاگرفتن” در برآوردها بیشتر شنیده شده‌ است. با تعریف درست ذخیره‌ها می‌توان هم شفاف بود و هم صادق. هم برآورد منطقی داشت و هم در عین حال ذخیره‌ای برای روز مبادا. در این پادکست قصد داریم شما را با انواع ذخیره‌ ها (Types of Reserve) در مدیریت پروژه حرفه‌ای آشنا کنیم.

 

 

با تعریف درست ذخیره‌ها می‌توان هم شفاف بود و هم صادق. هم برآورد منطقی داشت و هم در عین حال ذخیره‌ای برای روز مبادا.

 

🤗 راستی اگه دوست داشتید یک ویدئو از دوران جوانی من 🤓 در مورد انواع ذخیره‌ ها ببینید، ویدئوی زیر را ملاحظه بفرمایید.

 

 

ممنون از اینکه همراه ما هستید 💐 و ما را از سوالات و نظرات خود آگاه می‌کنید.🙏

انواع کارها در پروژه

انواع کارها در پروژه

در این پادکست، دکتر علی واحدی دیز به تشریح کامل انواع کارها در پروژه (Types of Work in Projects) می‌پردازد. کارها از دیدگاه استاندارد PMBOK به دو دسته کارهای محصول‌گرا و کارهای مدیریتی پروژه تقسیم می‌شود. این دسته بندی به فهم بهتر فرآیندهای پروژه و همچنین پرهیز از برخی اشتباهات رایج در تهیه WBS، زمانبندی پروژه و انتخاب مدیران پروژه کمک می‌کند.

 

 

✍️ انواع کارها در پروژه را می شود به دو دسته کلان زیر دسته‌بندی نمود:

📍 کارهای محصول‌گرا: این دسته شامل تمام کارهایی می شود که برای طراحی، ساخت، تست، راه‌اندازی و تحویل محصول نهایی پروژه لازم هستند. بیش از 90% کارهای پروژه را کارهای محصول‌گرا تشکیل میدهد ولی باید توجه داشت که برای رساندن این کشتی به ساحل مقصود آنهم در زمان، مکان و بودجه و کیفیت مطلوب لازم است که کارهای دسته دوم هم بخوبی تعریف و اجرا شود. یعنی کارهای مدیریتی پروژه.

📍 کارهای مدیریتی پروژه: این دسته زیر 10% و شاید زیر 5% از کارهای بسیاری از پروژه ها را شامل می شود ولی باید توجه داشت که هر کشتی یک ناخدا و تیم حداقلی برای ناوبری کشتی دارد ولی این به معنای بی اهمیت بودن نیست. کارهایی مدیریتی پروژه مانند برنامه‌ریزی، نظارت و پایش پروژه سهم به سزایی در موفقیت مدیریت پروژه دارد. کارهای برنامه‌ریزی مانند برآورد زمان، هزینه و منابع به همراه برنامه‌ریزی زمانبندی و بودجه و ارتباطات با ذینفعان پروژه چیزی نیست که بتوان در دنیای پرتلاطم امروزی از آنها غفلت کرد.

 

همه کارهای پروژه اعم از محصول‌گرا و مدیریتی پروژه باید در داخل ساختار شکست کار (WBS) تعریف شود و چیزی از قلم نیفتد.

ممنون از اینکه همراه ما هستید 💐 و ما را از سوالات و نظرات خود آگاه می‌کنید.🙏

شاخص CPI و TCPI

شاخص CPI و TCPI

در این پادکست، دکتر علی واحدی دیز به تشریح کامل دو شاخص CPI و TCPI یعنی “شاخص عملکرد هزینه” یا CPI و “شاخص عملکرد هزینه از این پس” یا TCPI می‌پردازد. محاسبه و مقایسه این دو شاخص در طول پروژه به ما می‌گوید که آیا تحقق اهداف بودجه‌ای پروژه میسر اسا یا خیر. 

 

 

✍️ برای راحتی فهم مطلب از یک مثال استفاده می کنیم.

📍 تصور کنید که شما مدیر یک پروژه با مدت زمان 6 ماه و با کل بودجه دراختیار شما با مبلغ 1000 دلار هستید.

📍 مبلغ 1000 دلار کل مبلغی ست که در اختیار شما به عنوان مدیر پروژه برای تکمیل کارهای پروژه قرار گرفته است که به این عدد BAC یا Budget at Completion می‌گوییم.

📍 فرض کنید که 3 ماه از شروع پروژه گذشته (یعنی 50%) و ارزش کار برنامه ریزی شده شما می شود 500 دلار. به عبارتی انتظار می رود بعد از گذشت 3 ماه شما 500 دلار از کل کار پروژه را انجام داده باشید یعنی ارزش کار برنامه ریزی شده 500 دلار می باشد.

📍 براساس گزارش گیری از پیشرفت کار Earned Value یا ارزش کار انجام شده 400 دلار محاسبه شده است و سیستم حسابداری شرکت عدد 600 دلار را به عنوان هزینه کاری که تا این لحظه انجام شده اعلام می کند. به عبارتی کار انجام شده 400 دلار و هزینه ای تا الان بابت اون پرداخت شده 600 دلار محاسبه شده است.

🧮 خب، حالا می خواهیم بدانیم شاخص عملکرد هزینه پروژه (CPI) ما تا این لحظه چگونه بوده است. برای این کار، باید ارزش کار انجام شده (EV) رو تقسیم کنیم بر هزینه واقعی کار انجام شده (AC) که در این صورت عدد 400 تقسیم بر عدد 600 به ما عدد 0.67 یا 67% را نشان می دهد، که ما به این 67% = Cost Performance Index (CPI) می‌گوییم . این شاخص وضعیت هزینه پروژه ما از شروع تا اکنون را به ما نشان می دهد و عدد 67% تفسیر جالبی برای ما دارد و این تفسیر به ما چه می گوید؟ این عدد به ما می‌گوید که به ازای هر 100 دلاری که تاکنون وارد پروژه ما شده 67 دلار کار انجام شده یعنی هر 100 دلاری در پروژه ما 67 دلار ارزش دارد و این اصلا خوب نیست 😢. بعبارتی 33 دلار از پولی که در پروژه تزریق شده، یا هدر رفته، یا کم کاری شده، یا بد برآورد کردیم و یا یاهای دیگر.🧐

خب حال که با شاخص CPI آشنا شدیم، ممکن است این سوال برای ما مطرح شود که اگر بخواهیم از این به بعد خیلی خوب عمل کنیم  و عملکرد هزینه‌مان را ارتقا بدهیم به گونه ای که بتوانیم کارهای باقیمانده پروژه را با پول های باقیمانده به اتمام برسانیم چه ضریب عملکردی از این پس باید داشته باشیم. به این ضریب عملکرد TCPI گفته می شود یعنی ضریب عملکرد هزینه ای که از این پس باید داشته باشیم تا بتوانیم کارهای باقیمانده را با پول های باقیمانده به اتمام برسانیم.

🧮 خب اجازه بدهید محاسبه کنیم. کارهای باقیمانده یعنی کل کار منهای کار انجام شده تاکنون یعنی می شود 1000 دلار منهای ارزش کسب شده که 400 دلار محاسبه شده بود این تفاضل عدد 600 را به ما می‌دهد. پول باقیمانده می‌شود کل پول یعنی باز 1000 دلار منهای پولی که تا این لحظه از دست رفته و هزینه شده که 600 دلار را قبلا سیستم حسابداری به ما داده بود پس 1000 منهای 600 عدد 400 رو به ما می‌دهد. این نسبت می‌شود 600 تقسیم بر 400 که عدد 1.5 یا 150% را به ما می‌دهد. این یعنی آنکه شما باید عملکرد هزینه 67% تا کنون‌تان را به 150% ارتقا بدهید 😳 تا بتوانید کار باقی مانده را با پول باقیمانده به انتها برسانید به این شاخص که 150% محاسبه شده است TCPI گفته می شود. TCPI برای محقق کردن BAC یعنی تکمیل کردن پروژه با 1000 دلار.

حال که تفاوت CPI و TCPI رو متوجه شدیم اجازه بدهید که یک نتیجه گیری بکنیم که آیا ما می‌توانیم این پروژه را با این عملکرد یا 150 به اتمام برسانیم؟ قطعا خیر 😳.

تحقیقات نشان داده که شاخص عمکرد هزینه یعنی CPI که شما بعد از 20% پیشرفت پروژه بدست می‌آورید بدتر می‌شود که بهتر نمی‌شود. بنابراین محاسبه TCPI می‌تواند به ما نشان دهد که آیا به آینده و تکمیل پروژه با بودجه مصوب امیدوار باشیم یا خیر.

امیدوارم این تفاوت برای شما واضح شده باشد تا پادکست بعدی خدانگهدار.

ممنون از اینکه همراه ما هستید 💐 و ما را از سوالات و نظرات خود آگاه می‌کنید.🙏

روش‌های اندازه‌گیری ارزش کسب شده

روش‌های اندازه‌گیری ارزش کسب شده

در این پادکست، دکتر علی واحدی دیز در ادامه پادکست قبلی تحت عنوان بلایی به نام “درصد تکمیل” به تشریح سایر روش‌های اندازه‌گیری ارزش کسب شده (EV Measurement Techniques) می‌پردازد. این روش‌ها عبارتند از روش مایلستونها/برهه‌های وزن‌دار (Weighted Milestone)، روش فرمول ثابت (Fixed Formula)، روش شمارش واحدهای معادل (Unites Completed) و واحدهای تکمیل شده (Equivalent Unit Complete).

 

 

✍️ یکی دیگر از روش‌های اندازه‌گیری ارزش کسب شده روش Weighted Milestone یا روش مایلستونها یا برهه‌های وزن‌دار هست که یکی از مناسب‌ترین روش‌هاست. بکارگیری این روش در بسته‌های کاری که بزرگی آنها بیش از 2 دوره ارزیابی عملکرد باشند – دوره ارزیابی عملکرد یعنی فواصل زمانی که شما پروژه‌تان را ارزیابی عملکرد می‌کنید که در پروژه‌های کوچک معمولا هفتگی و در پروژه‌های بزرگ معمولا دو هفته یکبار و یا ماهانه می‌باشد – توصیه می شود. خوب این روش دقت بسیار بالایی دارد بحث ها و چالش‌های روش Percent Complete را ندارد. اما یکی از سختی‌های این روش آنست که باید در ابتدای پروژه بین تیم فنی و تیم برنامه ریزی و کنترل پروژه یک هماهنگی و همکاری بسیار قوی وجود داشته باشد و آنهابر روی وقایع مهم و یا برهه ها و یا Milestoneها توافق کنند و همچنین در مورد وزن های آنها با هم اتفاق نظر داشته باشند. اگر این همکاری و این زحمت در ابتدای کار صورت بگیرد لذتش را همه تیم پروژه در ادامه خواهند برد.

✍️ روش بعدی روش XY هست.در روش XY شما برای شروع کار درصد X را در نظر می گیرید و در طول اجرا هر چند ما پیشرفت فیزیکی را داریم اما هیچ ارزشی محسوب نمی شود و در انتها ما بقی ارزش ثبت می شود بهترین مثال، مثال آموزش می باشد مثلا من وقتی وارد سازمان ها می شوم قراردار که با هم می بندیم ممکن است پیشنهاد کنم که پیش پرداختی انجام شود مثلا 20% و مابقی آن پس از دوره 5 یا 10 یا 20 روزه و در انتهای کار پرداخت می شود این یعنی آنکه براساس پیشرفت روزانه ارزش محاسبه نمی شود بلکه براساس شروع و پایان کار و تحویل دستاورد های کار ارزش محاسبه می شود.مثال دیگر روش XY خریدها هستند شما برای خرید خارجی 10% پول گشایش اعتبار را پرداخت می کنید پس از تحویل جنس در محل مورد توافق مابقی را پرداخت می کنید. روش XY معمولا برای بسته های کاری که کمتر از 2 دوره ارزیابی عملکرد باشند مورد استفاده قرار می گیرد یعنی برای بسته های کاری کوچک.

✍️ روش بعدی روش ترکیب درصد تکمیل و برهه های وزن دار می باشد. همونقدر که روش درصد تکمیل باز و سهل‌گیرانه و بدون حساب و کتاب هست، روش برهه های وزن‌دار خیلی سخت‌گیرانه و خشک برخورد می‌کند. ترکیب این دو می‌تواند ترکیبی زیبا و قشنگ را به شما ارائه کند. به این صورت که شما Milestoneها و وزن‌های آنها را تعریف می‌کنید و به تیم پروژه و عوامل اجرایی اجازه می‌دهید درصد تکمیل تا مقدار Milestone اول به شما ارائه کنند. فرض بفرمایید که شما گفتید نصب سقف و ستون‌ها که انجام شود از نظر من 50% کار انجام شده است. تیم پروژه می تواند در 1 یا 2 ماه گذشته تا زیر 50% به شما گزارش عملکرد بدهد یعنی مثلاً 40%، 45%، 47%، 49.5%. اما به محض اینکه بگوید 50%، شما ازش می‌خواهید که باید حتما و حتما نصب سقف و ستون‌ها به طور کامل انجام شده باشد. در این صورت شما عدد 50 یا بالاتر از آن را از آنها می‌پذیرید. و همینطور عدد بعدی را تا مقداری قبول می‌کنید که به عدد Milestone بعدی برسید.

✍️روش آخر روش شمارش واحدها هست. روش شمارش واحدها یعنی اینکه شما کار انجام شده را به وسیله واحد مورد توافق شده بشمرید مثل بتن‌ریزی که واحد شمارش بتن‌ریزی را شما ممکن است متر مکعب بتن‌ریزی توافق کرده باشید، مثل دیوار چینی که متر مربع دیوار چینی را به عنوان واحد توافق کرده اید. روش شمارش واحدها به دو دسته شکسته می‌شه یعنی 1) شمارش واحدهای تکمیل شده و 2) شمارش واحدهای معادل.

📍 شمارش واحدهای تکمیل شده یعنی شما به کارهایی که انجام شده ولی هنوز ناقص و اصطلاحا Work in Process هستند شما به آنها وزنی نمی‌دهید و آنها را محاسبه نمی‌کنید. برای بسته های کاری کوچک این روش یعنی شمارش واحدها خوب است و خیلی مشکلی به وجود نمی‌آورد.

📍 اما برای بسته های کاری بزرگتر و طولانی‌تر، روش شمارش واحدهای تکمیل شده ممکن است خیلی سخت‌گیرانه باشد. در این صورت توصیه می‌شود که از روش شمارش واحدهای معادل استفاده کنید. یعنی ممکن که شما در اون مثال بتن ریزی به حجمی از قالب که به بتن ریزی منجر نشده یه مقداری به آن وزن بدهید و معادلش را محاسبه کنید و ارزش کار انجام شده را براساس آن اندازه گیری کنید.

در پایان توجه شما را به نتیجه گیری پایانی جلب میکنم:

هیچکدام از روشهای ذکر شده بهترین روش برای همه کارها در همه پروژه‌‎ها نیستند، این ما هستیم که باید با اشراف به این روش‌ها، بهترین آنها را برای هر یک از بسته‌های کاری پروژه‌مان انتخاب کنیم.

ممنون از اینکه همراه ما هستید و ما را از سوالات و نظرات خود آگاه می‌کنید.🙏

بلایی به نام درصد تکمیل

بلایی به نام درصد تکمیل

در این پادکست، دکتر علی واحدی دیز به تشریح مشکلات روش “درصد تکمیل” یا بلایی به نام درصد تکمیل (A Curse named %Complete) در اندازه‌گیری میزان ارزش کسب شده می‌پردازد. این روش علیرغم اینکه یکی از پراستفاده‌ترین روش‌ها برای اندازه‌گیری ارزش کسب شده است، ولی بدترین روش از نظر دقت و صحت می‌باشد. برای حل این مشکل باید به سراغ روش‌های دیگر مانند روش مایلستون‌های وزن‌دار و روش شمارش واحدها و غیره رفت.

 

✍️ روش درصد تکمیل یا Percent Complete روشی است که میزان پیشرفت فعالیت‌ها یا بسته‌های کاری را بر حسب گذر زمان اندازه‌گیری می‌کند. به عنوان مثال اگر شما مسئول انجام یک بسته‌کاری به مدت 30 روز باشید و به ارزش 1000 دلار و اگر امروز 15 روز از شروع این بسته کاری گذشته باشد در این صورت شما باید طبق برنامه 15 تقسیم بر 30 یعنی 50% پیشرفت کرده باشید. خب، آیا همه فعالیت‌ها را می‌توان اینگونه اندازه‌گیری کرد؟

همیشه راحت‌ترین راه، بهترین راه نیست. نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود.

✍️ شما بهتر می‌دانید که طبیعت بسیاری از کارها و یا ارزش اجرای خیلی از کارها براساس گذر زمان نیست. به عنوان مثال ساده مثال آموزش رو می‌زنم. تصور کنید من برای دوره آموزشی 10 روزه به شرکت شما دعوت می‌شوم. شما با من چگونه قرارداد می‌بندید؟ شما به ازای هر روز آموزش که انجام می‌شود در انتهای هر روز به من اجرت پرداخت می‌کنید؟ خیر. در اغلب اوقات مسئول آموزش شما اینگونه برخورد می‌کند  که ما به شما 10% یا 20 % پیش پرداخت می‌دهیم و بعد از آنکه دوره تمام شد مابقی را با شما تسویه می‌کنیم. این به این مفهوم است که دوره اگر به هر دلیلی در وسط کار توسط من کنسل شود یا ادامه پیدا نکند ارزش کار انجام شده حداکثر به اندازه پیش پرداختی است که پرداخت شده است. در غالب اوقات آن مبلغ اولیه برای شروع کار هم پرداخت نمی‌شود یعنی برخورد ما برخورد 0-100 می‌باشد یعنی پس از شروع کار و در طی کار هیچ ارزشی محاسبه و پرداخت نمی‌شود ولی در انتها که کل کار انجام شد 100% ارزش کار پرداخت می‌شود. این روش و این نوع برخورد به هیچ عنوان درصد تکمیل نیست.

✍️ پس عزیزان روش درصد تکمیل روشی که در غالب اوقات در سازمان و کارهای ما کاربرد ندارد اما متاسفانه خیلی از فعالیت‌ها و بسته‌های کاری در پروژه‌های مختلف از این روش استفاده می کنند. از آنجایی که معیار پیشرفت در این روش گذر زمان است بسیار بحث برانگیز بوده و سلیقه‌ای برخورد می‌شود. برای همین معمولا در جلسات صحبت از این می‌شود که چرا 60% ؟ چرا 20% نه؟ یا من قبول ندارم که شما 80% پیشرفت کردید و تا زمانی که فلان کار انجام نشود پیشرفت به 80% نمی‌رسد که هیچ بلکه به 60 هم نمی رسد 🧐🥴. اینها بحث‌های سلیقه‌ای و بحث برانگیزیه که روش درصد تکمیل ما را با آنها مواجه می‌کند.

✍️ موضوع بعدی اینکه میزان صحت و دقت روش درصد تکمیل به شدت وابسته به سهل‌گیری و سخت‌گیری مدیران ارشد سازمان مدیران پروژه و یا کارفرما و یا ذی‌نفعان کلیدی هست. هر چه قدر آنها روی درصد تکمیل حساس شوند تیم پروژه و شما غالبا درصدها را با احتیاط بیشتری به آنها اعلام می‌کنید. هر چه قدر آنها سهل‌گیری کنند ما معمولا به طرز نگران کننده‌ای از برنامه جلو خواهیم بود!! 😂

سیستم مدیریت ارزش کسب شده برای آنکه جلوی این مشکل را بگیرد علاوه بر روش درصد تکمیل که منسوخ شده‌ترین روش هست 5 روش دیگر هم پیشنهاد می‌کند که من در این پادکست به ذکر اسامی آنها بسنده می‌کنم و در پادکست‌های بعدی رستاک تاک آنها را بیشتر تشریح می‌کنم.

✍️ یکی از معروفترین روش‌ها، روش Weighted Milestone یا مایلستون های وزن‌دار می‌باشد یعنی اینکه ما می‌توانیم بسته کاری را بشکنیم به چندین مایلستون. مایلستون شروع و در طی بسته کاری چند مایلستون دیگر و در نهایت مایلستون انتهایی. برای مثال برای یک بسته کاری اسکلت بندی شما می توانید شروع کار یا تجهیز کارگاه را وزن بدهید 20%، نصب صفحه ستون ها را وزن بدهید مثلا 30% و جمعا 50 درصد و جوش های اولیه اسکلت‌ها را وزن بدهید 30 % و  تکمیل نهایی و تست جوش می‌شود 100%.

عزیزان روش  Weighted Milestone یکی از قشنگ‌ترین و معتبرترین روش‌ها هست که نکات خاص خودش را هم داره. روش بعدی روش XY هست که شبیه مثال آموزشی که برای شما گفتم. 20-80 یا 0-100 که به آن روش XY گفته می‌شود و معمولا در خرید‌ها از آن استفاده می‌شود و روش آخر روش شمارش واحدها هست. در این پادکست به این روش ها بسنده می‌کنیم و در رستاک تاک بعدی بیشتر درباره این روش‌ها صحبت خواهیم کرد.

ممنون از اینکه همراه ما هستید و ما را از سوالات و نظرات خود آگاه می‌کنید. ممنون که ما را با دیگران به اشتراک میگذارید. 🙏 

 

انواع کارها از دیدگاه مدیریت ارزش کسب شده

انواع کارها از دیدگاه مدیریت ارزش کسب شده

در این پادکست، دکتر علی واحدی دیز به تشریح کامل انواع کارها از دیدگاه مدیریت ارزش کسب شده (Types of Works in EVMS) می‌پردازد. کارها از دیدگاه EVMS به سه دسته کارهای گسسته (Discrete Effort)، پیوسته یا پشتیبانی (Level Of Effort) و وابسته (Apportioned Effort) تقسیم‌بندی می‌شود. این دسته‌بندی به اندازه‌گیری بهتر عملکرد پروژه کمک می‌کند و اشتباه رایج در تهیه WBS را هم برطرف می‌نماید.

 

 

انواع کارها از دیدگاه مدیریت ارزش کسب شده به 3 دسته تقسیم می‌شود:

✍️ دسته اول کارهای گسسته یا Discrete Effort: کارهای گسسته که من آنها را به کارهای قابل اندازه گیری عملکرد ترجمه می کنم، کارهایی هستند که شما می توانید به راحتی با شاخص ها و فرمول های مختلف عملکرد آنها را اندازه گیری کنید. مثل دیوارچینی. بتن ریزی. برای مثال به کسی که شما وظیفه دیوار چینی را سپردید، بعد از مدت مشخص 1 یا 2 یا 3 روز می روید و به مقدار متر مربعی که دیوار چینی انجام شده است، حق الزحمه آن شخص یا پیمانکار را پرداخت می کنید. به ازای هر متر مکعب که بتن ریزی انجام شده حق الزحمه پرداخت می شود به ازای هر متر مربع که نقاشی انجام شده حق الزحمه پرداخت می شود. همه چیز مطابق با حساب و کتاب و فرمول مشخص قابل اندازه گیری می باشد به این کارها اصطلاحا کارهای گسسته گفته می شود.

✍️ دسته دوم کارهای پیوسته یا Level Of Effort: که من به کارهای پیوسته یا پشتیبانی ترجمه کرده ام، کارهای ستادی پروژه هستند. این کارها به زبان ساده کارهایی هستند که غیر قابل اندازه‌گیری عملکرد می‌باشند، به عبارتی این کارها رو نمی توان شاخص یا فرمول اندازه گیری عملکرد گذاشت. یک مثال ساده: کارشناس برنامه ریزی و کنترل پروژه پروژه شما، نفر مالی یا حسابداری پروژه شما، تیم حراست یا نگهبانی پروژه شما، شما نمی توانید برای اینها شاخص اندازه گیری عملکرد بگذارید. منشی مدیر پروژه. شما نمیتوانید برای او مشخص بکنید که براساس چه شاخص هایی حقوق به آنها پرداخت شود. اینها شغل هایی هستند که به ازای هر نفر ساعتی که کارت می زنند شما شارژ می شوید و باید با فرض عملکرد 100% حق الزحمه آنها را پرداخت کنید. کارهای پشتیبانی بر عکس کارهای گسسته غیر قابل اندازه گیری عملکرد هستند و به عبارتی همیشه عملکرد آنها حداقل 100% هست.

✍️ دسته سوم کارهای وابسته یا Apportion Effort: کارهایی هستند که به تنهایی قابل اندازه گیری عملکرد نیستند اما وقتی ما آنها را به یک کار قابل اندازه گیری می چسبانیم و نسبت این وابستگی را هم تعریف می کنیم، اینها هم قابل اندازه گیری می شوند. به عنوان مثال تیم دستگاه نظارت شما که شما به جای آنکه به صورت کارت ساعتی یا Level Of Effort با آنها برخورد کنید به آنها می گویید که به ازای پیشرفت درصدی از پروژه کار شما را حساب می کنیم به عنوان مثال به دستگاه نظارت می گوییم عملکرد شما همیشه 5% اجراست. هر چه قدر اجرا پیشرفت کند 5 % آن می شود عملکرد واقعی شما. با این روش ما آنها را از یک کار پشتیبانی به بک کار وابسته تبدیل کردیم.

خب حالا که انواع کارها از نگاه Earned Value Management System مورد بررسی قرار دادیم باید به یک نکته مهم توجه کنیم و آن اینکه کدام یک از این کارها باید در WBS پروژه شما ذکر شود؟

✍️پاسخ: همه این کارها بدون قید و شرط. یادمان باشد WBS یعنی  Work Breakdown Structure و وقتی واژه  Work می آید یعنی همه کارها نه کار خاصی و اشتباه خیلی ها رو نباید تکرار بکنیم که فقط کارهای گسسته یا وابسته ذکر شود.

همه کارهای پروژه، چه گسسته، چه وابسته و چه پیوسته، باید در ساختار شکست کارها (WBS) ذکر شود.

⚠️ باید کارهای پیوسته/پشتیبانی هم حتما و حتما در WBS ذکر شود برای همین هم در اکثر WBS های درست دنیا در سطح دوم WBS عنصر یا دسته‌ای قرار داده می‌شود تحت عنوان کارهای مدیریتی و پشتیبانی پروژه. این کارها غالبا کارهایی غیر قابل اندازه‌گیری عملکرد می‌باشند. ولی باید در WBS دیده شود تا هزینه‌های آنها در قسمت برآورد هزینه محاسبه شود و مسئولیت‌های آن در قسمت برنامه‌ریزی منابع، برنامه ریزی شود.

نکته آخر عزیزان!

از آنجا که کارهای پشتیبانی عملکردشان حداقل 100% هست، به شدت توصیه می‌شود که آنها را در سطح دوم WBS و داخل یک باکس تجمیع و قرنطینه کنیم.

به عبارتی سعی کنیم آنها را یک جا تجمیع کنیم تا همیشه برآوردی از حجم کل این کارها را داشته باشیم و بدانیم چه درصدی از هزینه یا چه درصدی از عملکرد پروژه را به خودشان اختصاص می‌دهند و سعی کنیم در محاسبه عملکرد کل پروژه عملکرد اینها را که همیشه حداقل 100% هستند را در عملکرد کارهای دیگر پروژه ترکیب نکنیم و اینها را منفک کنیم. به عبارتی توصیه می‌کنم در محاسبه عملکرد کارهای پیوسته/پشتیبانی را جداگانه حساب کنید و بقیه کارها یعنی کارهای گسسته و وابسته را هم جداگانه حساب کنید و یکی هم به صورت کل داشته باشید و این تفکیک همیشه می‌‌تواند نگاهی جامع‌تر و کلان‌تر و تحلیلی بهتری را در اختیارمان قرار دهد.

ممنون از اینکه همراه ما هستید 💐 و ما را از سوالات و نظرات خود آگاه می‌کنید.🙏

عناصر کلیدی سیستم مدیریت ارزش کسب شده

عناصر کلیدی سیستم مدیریت ارزش کسب شده

در این پادکست، دکتر علی واحدی دیز به تشریح کامل سه عنصر کلیدی سیستم ارزش کسب شده (Key Elements of EVMS) می‌پردازد. این عناصر عبارتند از PV، EV و AC. این عناصر در ظاهر ساده بوده ولی دارای نکات ظریفی برای اجرا می‌باشند.

 


✍️ سیستم ارزش کسب شده از 3 عنصر کلیدی تشکیل شده که فهم هر کدام از این عناصر کلیدی سیستم مدیریت ارزش کسب شده باعث می شود که ما بتوانیم این سیستم را اول بهتر بفمیم و بعد بهتر اجرا کنیم. متاسفانه در بیشتر سازمان هایی که من افتخار همکاری با آنها را داشته ام چه از جنبه آموزش و چه از جنبه مشاوره به این نکته برخورد کردم که علیرغم آنکه از این شاخص و عناصر سیستم مدیریت ارزش کسب شده استفاده می شود ولی این استفاده نادرست بوده است یعنی مفهوم هر کدام از این عناصر به خوبی فهمیده نشده و در نتیجه به خوبی اجرا نشده و در نتیجه گزارشاتی که از این سیستم به دست می آید صرفا به عنوان گزارشی که واحد برنامه ریزی و کنترل پروژه ارائه می کند و فقط خودشان ازش سر در می آورند به آنها نگاه می شود.

✍️ مراقب باشید که با فهم بهتر این عناصر آنها را بهتر به کار بگیرید و بتوانیم آنها را به خوبی به دیگران بفهمانیم. اما این عناصر کلیدی سیستم مدیریت ارزش کسب شده چه هستند و چگونه می‌شود آنها را محاسبه کرد. عناصر کلیدی سیستم مدیریت ارزش کسب شده عبارتند از:

PV یا Planned Value که من آن را ارزش کار برنامه ریزی شده ترجمه می کنم و

EV یا Earned Value که من آن را ارزش کار انجام شده ترجمه می کنم یا به زبان ساده تر ارزش کسب شده و

AC یا Actual Cost که آنرا هزینه ی واقعی کار انجام شده ترجمه اش می کنیم. تکرار می کنم هزینه واقعی کار انجام شده نه همه هزینه های که در سیستم مالی تا این لحظه ثبت شده. بلکه هزینه ایست که شما بابت کاری که تا الان انجام شده باید آن را ثبت بکنید و در محاسبات درج کنید.

✍️ اجازه بدهید با یک مثال موضوع را پی گیری کنیم.

📍 فرض بفرمایید شما مسئول یک فعالیت یا یک بسته کاری هستید که مدت زمان آن 4 روز است و ارزش آن 100 دلار می باشد.

📍 خوب امروز دو روز از آن 4 روز گذشته با فرض اینکه شما می خواهید آن را با درصد تکمیل بیان بکنید حال که 2 روز از 4 روز گذشته یعنی ارزش کار برنامه ریزی شده این است که شما باید 2/4 یعنی 50% کار را انجام داده باشید. 📍 بنابراین Planned Value یا ارزش کار برنامه ریزی شده می شود 50% ضربدر 100 دلاری که ارزش کل کار است یعنی شما Planned Value تان می شود 50 دلار.

📍 خب حالا Earned Value چگونه محاسبه می شود می رویم از کار انجام شده گزارش می گیریم گزارش نشان می دهد که تنها 30% از کار انجام شده به جای 50%. بنابراین 30% ضربدر 100 دلار یعنی 30 دلار ارزش کاری ست که تا این لحظه انجام شده است.

📍 خب حالا باید برویم سراغ دفاتر مالی و سیستم مالی شرکت و از آنها بپرسیم بابت این 30% یا 30 دلار کاری که انجام شده چه قدر تا این لحظه پول هزینه شده. توجه بفرمایید پیش پرداخت ها مساعدت ها و امثالهم در Actual Cost جایی ندارد. Actual Cost اسم واقعی اش هست Actual Cost of Work Performed یعنی هزینه واقعی کار انجام شده. دقیقا این نکته یعنی Actual Cost که در سیستم Earned Value استفاده می شود و Actual Cost که در سیستم حسابداری حساب  و ثبت می شود نقطه تمایز سیستم Earned Value با سیستم حسابداری ست و

برای آنکه گزارشات درستی از سیستم مدیریت ارزش کسب شده بگیریم، باید توجه کنیم که هزینه واقعی یا Actual Cost در سیستم مدیریت ارزش کسب شده با آنچه که بعنوان هزینه واقعی در سیستم حسابداری شرکت‌ها درج می‌شود، غالبا متفاوت است.

برای همین هم هست که برای آنکه بتوانیم Actual Cost را به خوبی اندازه گیری کنیم، سیستم حسابداری شرکت حتما باید به WBS یا Activity های شرکت متصل باشد تا ما بتوانیم هزینه واقعی کارهایی که تا این لحظه انجام شده را فقط محاسبه کنیم و در سیستم مدیریت ارزش کسب شده برای محاسبه شاخص های مورد نظر قرار دهیم.

ممنون از اینکه همراه ما هستید 💐 و ما را از سوالات و نظرات خود آگاه می‌کنید.🙏

حرفه تحلیل کسب و کار

حرفه تحلیل کسب و کار

حرفه تحلیل کسب و کار یکی از مشاغل رو به رشد در دنیا و از جمله در کشورمان است. یکی از کاربردهای گسترده این حرفه تحلیل کسب و کار در شرکت های پروژه محور و در تعامل با پروژه ها و مدیران پروژه است.

در این پادکست، لزوم وجود حرفه تحلیل کسب و کار (چرایی) و وظایف کلیدی (چگونگی) (Business Analysis: Why and How) آنرا بررسی می‌کنیم.

در صورتی که علاقمند به یادگیری بیشتر درباره حرفه تحلیل کسب و کار هستید، اینجا کلیک نمایید.